فروپاشی بنیان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی

در اولین ساعات بامدادی روز چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، مردم شهرهای بروجن، بلداجی و گندمان با صدای چندین انفجار بزرگ سراسیمه از خواب بیدار و از خانه های خود خارج شدند. صدای انفجارها آنچنان مهیب و وحشتناک بود که بعضی از شاهدان عینی از آن به مثابه «انفجار هسته ای» نام برده اند. ارتفاع شعله های آتش برخاسته از این انفجارهای شبانه، آنچنان بلند و سرکش و نورانی بود که تا شعاع ۶۰ کیلومتری دیده می شد و تمام شهرها و مناطق پیرامونی محل انفجار نیز تا شعاع ۳۵ کیلومتری بدور از هرگونه سیاهی شب، همانند سرخی  سپیده دمان فَلَق روشن بود.

در چنین وضعیتی از وحشت و اضطراب که مردم منطقه را فرا گرفته بود، مسئولان محلی و منطقه ای طبق معمول همیشگی، ابتدا، از وقوع چند انفجار ساده در خط لوله سراسری گاز ایران در بروجن خبر دادند و دلیل حادثه را نیز پوسیدگی و ترکیدگی لوله ها اعلام کردند. اما ساعاتی بعد، سعید عقلی، مدیر مرکز راهبردی گاز ایران گفت: «حوالی ساعت یک بامداد امروز (چهارشنبه ۲۵ بهمن) در اثر اقدام های خرابکارانه، انفجاری در خط لوله گاز سراسری در دو استان چهار محال و بختیاری و فارس اتفاق افتاد». وی در ادامه افزود: «اکنون آتش سوزی خط مهار و عملیات بازسازی خط لوله آغاز شده است و امیدواریم که در سریع ترین زمان ممکن خط لوله تعمیر و عملیاتی شود». او در شرایطی دروغ مهار شعله های بلند آتش این انفجار را سر هم بندی می کرد، که مردم شهرها و مناطق پیرامونی آن همچنان شعله های آتش برخاسته از سوختن گاز لوله های منفجر شده را از فاصله چند ده کیلومتری می دیدند.

پس از سعید عقلی، مدیر دیسپاچینگ شرکت ملی گاز ایران اعلام کرد: «خوشبختانه در اثر این انفجار به کسی آسیبی نرسیده است و همکاران شرکت ملی گاز در حال مدیریت موضوع و تعمیر خط لوله و بازگرداندن خط لوله به مدار سرویس هستند».

به دنبال اظهارات این دو مدیر شرکت ملی گاز ایران، نوبت به محمد اوجی رسید. محمد اوجی – وزیر نفت جمهوری اسلامی-  با قرار گرفتن در جلوی دوربین صدا و سیما، ضمن «خرابکارانه» و «تروریستی» خواندن انفجارهای فوق، گفت: «از ابتدا در انتظار چنین حمله ای بودیم و خود را نیز آماده چنین مواردی کرده بودیم».

اما ابعاد و گستردگی انفجارها فراتر از آن بود که دست اندرکاران دولتی بتوانند با چند اظهار نظر ساده و دروغین عمق فاجعه، تعداد انفجارها و گستردگی تبعات آن را لاپوشانی کنند. و یا با گفتن اینکه ما از ابتدا انتظار چنین حمله ای را داشتیم و خود را برای چنین حوادثی آماده کرده بودیم، بتوانند بر ناتوانی و ضعف های امنیتی دستگاه های عریض و طویل اطلاعاتی جمهوری اسلامی سرپوش بگذارند.

به رغم نمایش ظاهری مسئولان دولتی، عمق این حادثه برای حاکمیت چنان غافلگیرانه بود که بلافاصله سیل نیروهای امنیتی به منطقه سرازیر و جاده های منتهی به محل انفجار برای ساعاتی بسته شدند. محل انفجارها نیز، اگرچه فقط در دو نقطه، یکی در نزدیکی بروجن – سه راهی بلداجی- در استان چهارمحال و بختیاری و دیگری در خرم بید صفاشهر استان فارس اعلام شد، اما با پخش صوتی صدای یکی از حاضران در جلسه مدیریت بحران استان چهار محال و بختیاری، روشن شد که انفجارها در این دو خط سراسری لوله گاز کشور دست کم در چهار نقطه رخ داده اند.

شدت انفجار و تبعات ناشی از آن نیز تا بدان حد عمیق بود که ساعاتی بعد، گاز ادارات و صنایع استان های البرز، فارس، زنجان، اصفهان، خراسان شمالی و چهارمحال و بختیاری قطع شد. ستاد مدیریت بحران  لرستان نیز طی اطلاعیه ای از قطع گاز در صنایع و ادارات دولتی تا اطلاع ثانوی خبر داد.

انفجاری که در بامداد روز چهارشنبه ۲۵ بهمن در لوله های گاز سراسری کشور اتفاق افتاد، نه اولین اقدامی «خرابکارانه» از این دست بود و نه آخرین آن خواهد بود. با توجه به عمق انفجارها، تعبیه لوله ها در عمق زمین، پیچیدگی کار، فاصله چند صد کیلومتری محل انفجارها و مهمتر از آن همزمانی این چند انفجار با هم، یقینا انجام چنین اقدام «خرابکارانه» ای نمی تواند کار چند نفر و یا گروه معین بوده باشد و چه بسا دست دولت یا دولت هایی هم در پشت این ماجرا نهفته است. اینکه این عملیات انفجاری توسط چه گروه، دولت و یا سازمانی صورت گرفته است، فی نفسه فاقد اهمیت است. آنچه در انفجار فوق و دیگر اقداماتی نظیر آن – که مدام در حال تکرار هستند- قابل اهمیت است و باید مورد توجه قرار گیرد، همانا موضوع ناکارامدی دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی و به طریق اولی  فروپاشی درونی دستگاه های عریض و طویل اطلاعاتی رژیم پوسیده ای است که با انجام هر عملیات «خرابکارانه»، لایه های بیشتری از ناکارامدی و  فروپاشی اطلاعاتی نظام برملا می گردد.

هک سرورهای مجلس ارتجاع اسلامی در روز سه شنبه ۲۴ بهمن، انفجار مهیب بعدی همراه با وقوع یک آتش سوزی بزرگ در مخازن شیمیایی یک کارخانه در شهر قدس تهران در ۲۵ بهمن، وقوع دو انفجار ویرانگر در مراسم سالگرد قاسم سلیمانی در کرمان، هک چندین و چندباره سامانه های نرم افزاری پمپ بنزین ها در ابعاد سراسری، انفجارهای شاهچراغ، حمله به پاسگاه راسک، کشته شدن تعدادی از کادرهای سپاه و نیروی انتظامی در شهرهای مرزی سیستان و بلوچستان و حتی در قلب استان فارس طی ماه های گذشته از جمله مولفه هایی هستند که ناکارامدی و فروپاشی بنیان های درونی دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی را بازتاب می دهند.

کمتر از ۲۴ ساعت پیش از انفجار خطوط  ۴۲ و ۵۶ اینچی لوله های گاز سراسری کشور، تمامی سرورهای مجلس ارتجاع اسلامی توسط گروه هکری «قیام تا سرنگونی»- وابسته به سازمان مجاهدیدن- هک گردید. عمق، گستردگی و کارایی عملیات هکری گروه «قیام تا سرنگونی» آنچنان وسیع بود که برای چند روز روال عادی کار مجلس ارتجاع مختل شد. در نخستین جلسه بعد از این حادثه، خبرنگاران از ورود به صحن علنی مجلس منع شدند، سیستم کامپیوتری و الکترونیکی مجلس از کار افتاد، رای گیری به صورت قیام و قعود صورت گرفت، صدها نامه و سند محرمانه توسط گروه هکری «قیام تا سرنگونی» منتشر گردید که افشای حقوق و مزایای ۱۷۰ تا ۲۵۰ میلیون تومانی نمایندگان دزد و فاسد مجلس و افشای نامه های محرمانه رد و بدل شده میان قالیباف و نهادهای امنیتی به منظور دور زدن نمایندگان مجلس ارتجاع، تنها موارد کوچکی از مجموعه اسناد محرمانه برملا شده هستند.

انفجارهای صورت گرفته در چهارمین مراسم سالگرد قاسم سلیمانی- سردار جنایتکار جمهوری اسلامی- در تاریخ ۱۳ دیماه ۱۴۰۲، که منجر به کشته شدن نزدیک به ۱۰۰ نفر و زخمی شدن بیش از ۲۰۰ تن شد، نمونه دیگری از فَشَل بودن دستگاه های اطلاعاتی رژیم در مواجهه با اقدامات «دشمن» است.

در انفجار لوله های گاز، جواد اوجی – وزیر نفت جمهوری اسلامی- در اولین اظهار نظر خود گفت، از ابتدا در انتظار چنین حمله ای بودیم و خود را برای چنین مواردی آماده کرده بودیم. در انفجار کرمان نیز، مشابه چنین اظهار نظری توسط پاره ای از مسئولان رژیم از جمله مهدی احمدی نژاد مطرح شد. در آن زمان، مهدی احمدی نژاد – رئیس دانشگاه علوم پزشکی کرمان – نیز طی گفت و گویی با شبکه خبر اعلام کرد: «ما از قبل آمادگی این را داشتیم و شرایط را از قبل فراهم کرده بودیم و بیمارستان های ما در شرایط آماده باش صد درصدی بودند». البته بعدا مشخص شد که آمریکا یک هفته جلوتر از طریق مجاری خصوصی، اطلاعات مربوط به وقوع چنین انفجارهایی را به گوش جمهوری اسلامی رسانده بود. اما سپاه و نیروهای امنیتی بجای لغو چنین مراسمی و جلوگیری از کشته و زخمی شدن صدها دانش آموز و زن و کودک و نیروهای حزب اللهی هوادار رژیم، فقط فرماندهان سپاه و خانواده قاسم سلیمانی را از حضور در آن مراسم منع کردند. موضوعی که بعدا به یک رسوایی برای جمهوری اسلامی و دستگاه های اطلاعاتی آن تبدیل شد.

حمله سایبری به جایگاه های سوخت کشور در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۲ و خارج شدن ۶۰ درصد جایگاه ها از مدار سوختگیری آنلاین، نمونه دیگری از رخنه های امنیتی و نفوذپذیری نیروهای به اصطلاح دشمن در سیستم اطلاعاتی و الکترونیکی جمهوری اسلامی است. اتقاقی که مشابه آن در آبان ماه سال ۱۴۰۰ رخ داده بود و ابوالحسن فیروزآبادی، دبیر وقت شورای عالی فضای مجازی در همان زمان اعلام کرده بود که در آن حمله سایبری، ۴ هزار و ۳۰۰ جایگاه سوخت کشور با اخلال در سوختگیری مواجه شدند.

حمله به شاهچراغ، حمله به پاسگاه راسک، کشته شدن گاه و بیگاه افراد با نام و نشان، و یا بی نام و نشان سپاه و نیروی انتظامی در گوشه و کنار کشور از جمله در شهرهای مرزی سیستان و بلوچستان و حتی در قلب استان فارس از جمله موارد دیگری هستند که وقتی همه این موارد در کنار هم قرار گیرند، معنای روشنتری از ناکارامدی امنیتی رژیم را بازتاب می دهند. با کنار هم گذاشتن مجموعه تکه های درهم ریخته این پازل ناکامی رژیم، به پرسپکتیو بزرگتری از ناتوانی، سردرگمی، ناکارامدی و فشَل بودن دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی می رسیم که اینروزها به شکل عریان تری بازتاب بیرونی یافته اند.

به واقع وضعیت درونی جمهوری اسلامی آشفته تر از آن است که هیأت حاکمه بخواهد با فریب و دغلکاری های شبانه روزی، خود را از این همه بی آبرویی نجات دهد و صرفا با تکیه بر سرنیزه بتواند تداوم و بقای ننگین خود را برای چند صباح دیگر تضمین کند.

هیأت حاکمه ایران اگر چه از سال های گذشته در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی ایدئولوژیک شاهد شکست را در آغوش گرفته است، اما اکنون در عرصه کشاکش اطلاعاتی و امنیتی با «دشمن» بیرونی نیز به ورطه ناتوانی، انحطاط و فروپاشی درونی رسیده است.

تجربه نشان داده است هرچه حوادثی از این دست بیشتر اتفاق می افتد، جمهوری اسلامی برای سرپوش گذاشتن بر فروپاشی دستگاه های اطلاعاتی خود و به طریق اولی برای اینکه به توده های مردم ایران بباوراند که همچنان از اقتدار امنیتی برخوردار است، به شکل کاملا هیستریک به سرکوب جامعه روی آورده است. تشدید اجرای حکم اعدام و افزایش صدور حکم اعدام در یک ماه گذشته، محاکمه بی وقفه فعالان سیاسی – اجتماعی بازداشت شده، دستگیری وکلای زندانیان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، تشدید فشار بر خبرنگاران غیرخودی و خلاصه بازداشت و بگیر و ببند هر فعال اجتماعی که این روزها با پخش یک کلیپ چند دقیقه ای مردم را به عدم شرکت در نمایش انتخاباتی ۱۱ اسفند دعوت می کند، از جمله تشدید اقدامات سرکوبگرانه دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی رژیم در این بازه زمانی معین است تا بدینوسیله بی آبرویی و اقتدار نداشته حاکمیت را به کارگران و توده های مردم ایران یادآوری کنند.

در واقع، هرچه ناتوانی، ناکارآمدی و فروپاشی بنیان های اطلاعاتی رژیم در مواجهه با دشمن بیرونی آشکار تر می شود، هیأت حاکمه برای جبران این شکست و ناکامی و رسوایی روز افزون خود، زهرش را بر جان توده های مردم ایران می ریزد. اما در این میان، آنچه به مبارزات کارگران، زنان، معلمان، بازنشستگان، خانواده های دادخواه، وکلای مبارز، دانشجویان، نویسندگان، هنرمندان و دیگر لایه های جنبش های اجتماعی مربوط است، آنان با دیدن روند ناتوانی و فروپاشی اطلاعاتی حاکمیت، بی آنکه مقهور قدرت ظاهری و پوشالی دستگاه های امنیتی شوند، راه مبارزاتی خود را در پیش گرفته اند و با در دست گرفتن پرچم جان همچنان استوار و ثابت قدم برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند. مبارزه ای فداکارانه و تحسین برانگیز که علاوه بر سرنگونی جمهوری اسلامی تا بر پایی  نظامی برخاسته از اراده جمعی کارگران وعموم توده های مردم ایران که همانا استقرار حاکمیت شورایی کارگران و زحمتکشان است، ادامه خواهد داشت.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۵۸  در فرمت پی دی اف:

 

 

POST A COMMENT.