دیدگاه‌ها

من درمیانه راه مدرسه‌ام

بچه که بودم، خرس قهوه‌ای را می‌دیدم. زیر پتوی کهنه و کوتاه من می‌خزید. می‌خواست دل و روده‌ام را بیرون بکشد. به پهلو می‌چرخیدم. خودم را جمع می‌کردم اما بازهم به شکم من چنگ می‌زد. قطره‌های بارانی

باز هم معدن قتلگاه کارگران شد

دیروز ۳۱ شهریور انفجاری در معدن زغال‌سنگ معدن جو در طبس به وقوع پیوست. تا این ساعت یعنی حدود ۳۰ ساعت پس از انفجار اعلام‌شده است که ۵۲ نفر از کارگران جانشان را ازدست‌داده، ده‌ها نفر زخمی و حدود ۱۷

رخنه نور در دیوار بلند شب

خورشید که می‌آید، تمام زندگی را با خودش می‌کشاند در رگه‌های پیدا و ناپیدای هستی. ازدو حفره طلایی چشمانش برزمین نورمی‌گستراند. می‌توانی سرخی رنگ خورشید را در رگ‌هایت ببینی. صبح ازشوق درخشش نور در

ناپدیدشدگان قهری رژیمهای دیکتاتوری

داستان یک کتاب «بیوه‌ها» یا «ناپدیدشدگان»؟ ابتدا داستان خود کتاب، و بعد موضوع و محتوای کتاب. بهمن دارالشفا، یا احمد گلشیری. اریک هولمان، یا آریل دورفمن؟! آریل دورفمن متولد ۶ مه ۱۹۴۲، بوئنوس آیرس

این شب را نهایتی است

هرگاه به تو که نگاه می‌کنم، می‌بینم تمامیت دلتنگی غربت یک غروب درحفره های چشمانت ته نشین شده است. همانند برگی سبک از شاخه‌های شکسته هراس داری. از روشنایی روز که درچشمت می‌تابد و اعلام می‌کند شب

عظمت غوغای سکوت

صبح جمعه بود. مردم تصمیم گرفته بودند درخانه بمانند. من اما به خاطردیدن فلاکت جمهوری ورشکسته اسلامی بیرون رفتم. درقدم اول باید بگویم که خلوتی خیابان‌ها چشمگیربود. اگر ازگوشه وکناری، کسی

سکوت را بشکنیم

پنجره را باز می‌کنم، پشت دروازه‌های شهر، سکوت مبهمی است. در دیدگاهم کوه باوقار و سربلندی ایستاده است. باد بر سرکوه می‌کوبد. کوه پرصلابت اما پشت باد را به خاک می‌مالد. زیر نور رنگ‌پریده مهتاب، در

خاطرات سربازی

برای دیدن دوست دوران سربازی‌ام، روز پنجشنبه به یکی از شهرها سفر کردم. آقایی از درون کافی‌شاپ متوجه من شد، درحالی‌که چشمان من هم‌روی او افتاده بود، دوست هم‌دوره‌ای سربازی‌ام. با لبخند بزرگی بر