حملات برقآسای گروه اسلامگرای طالبان، سقوط پیاپی شهرها و سرانجام اشغال کابل ، فاجعه جدیدی است که مردم ستمدیده افغانستان با آن مواجه شدهاند. همگان در این چند روز صحنههای دلخراشی از ترس و اضطراب ، سیل فرار و مهاجرت مردمی که با دستخالی یا یک چمدان با کودکان کم سن و سال حتی بر روی فرغون در حال فرار بهسوی مرزهای کشورهای همسایه افغانستان بودند، یا در فرودگاه کابل درحالیکه خود را به بدنه هواپیما چسبانده بودند و از ارتفاع هزار متری به زمین سقوط کردند، یا زیر چرخ هواپیما له شدند، دیدند. برای اکثریت بزرگ مردم افغانستان که سالها پیشازاین، وحشیگری و بربریت قرونوسطایی اسلامگرایان طالبان را تجربه کرده بودند، حضور دوباره آنها در قدرت اتفاقی هولناک است.
اما چه شد که این مرتجعین قرونوسطایی چنین سهل و ساده، بار دیگر بر افغانستان مسلط شدند و در فاصله تنها دو هفته مهمترین شهرها تا کابل را به تصرف درآوردند، دولت مستقر فروپاشید و رئیسجمهوری آن به قول خودش فرصت نیافت که حتی کفشهایش را عوض کند و سراسیمه به امارات متحده عربی فرار کرد؟
پاسخی که اغلب داده میشود، این است که این دولت ساختهوپرداخته امپریالیسم آمریکا بیش از آن پوشالی و فاسد بود که بتواند در برابر نیروهای طالبان که حتی حاضرند برای پیروزی دست به عملیات انتحاری بزنند، مقاومت کند. در پوشالی و فاسد بودن دولتی که یک قدرت خارجی آن را برپا کرد ، تردیدی نیست. اما این استدلال صحیح میبود اگر واقعاً در پی تعرض گسترده چند هفته اخیر، جنگی میان ارتش افغانستان و طالبان رخداده بود. درحالیکه در روزهای پیش از سقوط کابل، پیدرپی خبر از حملات طالبان و تصرف شهرهای افغانستان انتشار مییافت بدون اینکه جنگ و مقاومتی در کار باشد. درواقع جنگی رخ نداد تا بتوان گفت که مثلاً ارتش ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزارنفره افغانستان با آموزشها و سلاحهای پیشرفته آمریکائی در برابر نیروی ۵۰ تا ۷۰ هزارنفره طالبان شکست خورد. بدون اینکه جنگی رخ دهد یا مقاومتی صورت گیرد، نیروهای نظامی دولت افغانستان تسلیم طالبان شدند یا از جنگیدن امتناع نمودند و خود را کنار کشیدند. چرا چنین اتفاقی رخ داد؟ پاسخ این است که اصلاً قراری نبود مقاومتی صورت گیرد و جنگی رخ دهد. پیشاپیش توافق شده بود که جنگ به پایان رسیده و طالبان باید قدرت را به دست بگیرد. این را از مدتها پیش، سران دستگاه دولتی افغانستان و نیروهای نظامی و امنیتی آن نیزمیدانستند.
ماجرا ازاینقرار بود که پس از شکست طرح توسعهطلبانه خاورمیانه بزرگ جمهوریخواهان آمریکا به رهبری بوش پسر و افزایش تلفات و هزینههای روزافزون مالی در افغانستان، دولت آمریکا به این نتیجه رسید که باید نیروی نظامیاش را از افغانستان بیرون بکشد. بدیل قدرت در این کشور بازهم برای آمریکا، همان طالبانی بود که یکبار با حمایت و سازماندهی امپریالیسم آمریکا و دولتهای ارتجاعی منطقه از نمونه پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی به قدرت رسید و بساط امارت اسلامی افغانستان را برپا کرد و سپس با لشکرکشی نظامی آمریکا سرنگونشده بود. این بدیل قدرت البته صرفاً ازآنرو نبود که قدرتهای امپریالیست همواره عاشق اسلامگرایان خاورمیانه هستند، بلکه بر این ارزیابی سیاسی نیز مبتنی بود که طالبان در میان مردم مناطق عقب مانده پشتون نشین که حدود نیمی از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند، نفوذ و پایگاه دارد و به سادگی هم ممکن نیست از پس شیوههای جنگی این گروه برآمد. طالبان کمی پس از سرنگونی با حمایت دولت پاکستان و کمک مالی و تسلیحاتی برخی دولتهای دیگر، بار دیگر فعالیت نظامی خود را در مناطق پشتون نشین از سر گرفته بود، حتی مناطقی را به تصرف خود درآورد و به جنگ پارتیزانی علیه نیروهای نظامی آمریکا و ارتش تازه ایجاد شده افغانستان روی آورد. چرخش مجدد دولت آمریکا بهسوی طالبان از دوران زمامداری اوباما آغاز گردید. دولت آمریکا از همان ایام باب مذاکره غیرمستقیم با این گروه را گشود و در ۱۳۹۲ یک دفتر نمایندگی سیاسی برای آنها در قطر ایجاد کرد. بهرغم کشمکشی که بین دولت افغانستان و آمریکا بر سر این دفتر رخ داد، آمریکا به سیاست خود برای نزدیکی به طالبان ادامه داد. تحرکات سیاسی طالبان پس از ایجاد این دفتر، افزایش یافت و از جانب برخی دولتهای دیگر ازنظر سیاسی، مالی و تسلیحاتی نیز تقویت شدند. مذاکرات غیررسمی و پشت پرده تا سال ۹۷ ادامه یافت. در مهرماه سال ۹۷ خلیل زاد بهعنوان نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در افغانستان، مذاکرات رسمی و علنی بهاصطلاح صلح با نمایندگان طالبان را آغاز کرد. پس از یازده دور مذاکرات و توافقهای پشت پرده، سرانجام روز ۱۰ اسفند ۹۸ در اجلاس دوحه با حضور تعدادی از نمایندگان دولتها که خبرگزاریها تعداد آنها را ۳۰ هیئت نمایندگی اعلام نمودند و وزیر خارجه آمریکا و نماینده ویژه آلمان بهعنوان نماینده اتحادیه اروپا نیز در آن حضور داشتند، توافقنامهای میان دولت آمریکا و طالبان به عنوان نماینده “امارت اسلامی افغانستان” به امضاء رسید. گرچه در این توافقنامه مکرر تاکید شد که ” امارت اسلامی افغانستان توسط ایالاتمتحده بهعنوان دولت شناخته نمیشود”، اما یکطرف این توافقنامه تحت عنوان امارت اسلامی افغانستان، حضور و تائید توافقنامه توسط مهمترین قدرتهای جهانی و منطقهای و نیز مفاد توافقنامه روشن میساخت که این قراردادی میان دو دولت است. این توافقنامه دولت آمریکا با طالبان به عنوان نماینده امارت اسلامی افغانستان، درحالیکه دولت ظاهراً رسمی افغانستان هیچ نقشی در آن نداشت و حتی نمایندگان این دولت دعوت رسمی نداشتند، بهرغم ظاهرسازی در مورد مذاکرات بین افغانی در آینده، معنای دیگری جز این نداشت که رسماً قدرت به طالبان واگذارشده است.
بر طبق این توافقنامه قرار شد ۵ هزار زندانی طالبان آزاد شوند.
توافق شد “ایالاتمتحده، متحدان آن و ائتلاف، خروج کلیه نیروهای باقیمانده را از افغانستان طی ۹ ماه ونیم باقیمانده تکمیل کنند.”
توافق شد “ایالاتمتحده، متحدان آن و ائتلاف، تمام نیروهای خود را از پایگاههای باقیمانده خارج خواهند کرد.”
توافق شد ایالاتمتحده و متحدانش از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان یا مداخله در مورد امور داخلی این کشور خودداری خواهند کرد. تحریمها علیه اعضای طالبان نیز برداشته شد.
امارت اسلامی افغانستان هم پذیرفت به هیچ یک از اعضایش، سایر افراد و گروهها ازجمله القاعده اجازه نخواهد داد که از خاک افغانستان برای تهدید امنیت ایالاتمتحده و متحدانش استفاده کنند و با گروهها یا افرادی که امنیت ایالاتمتحده و متحدانش را تهدید میکنند، همکاری نخواهد کرد.
امارت اسلامی افغانستان برای کسانی که تهدیدی برای امنیت ایالاتمتحده و متحدانش محسوب شوند، ویزا، پاسپورت، مجوز سفر یا سایر اسناد قانونی را برای ورود آنها به افغانستان فراهم نخواهد کرد.
از همین مفاد توافق نامه کاملاً روشن است که درگیریها پایان یافته و تسلیم افغانستان به گروه اسلامگرای طالبان قطعیت یافته است.
مقامات و شخصیتهای رسمی دولت افغانستان نیز هریک به نحوی این توافقنامه تسلیم را تائید کردند. عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی دولت افغانستان از امضای این توافقنامه میان آمریکا و طالبان استقبال کرد. ژنرال دوستم با صدور یک اعلامیه از امضای این توافقنامه پشتیبانی کرد و آن را آغاز روندی برای پایان یافتن جنگ چهلساله اعلام کرد.
حامد کرزای رئیسجمهوری پیشین افغانستان گفت: موافقتنامه آمریکا و طالبان گام بزرگی برای پایان دادن به جنگ و استقرار صلح است.
رئیس شورای عالی صلح نیز آن را گام مهمی در جهت حل بحران جنگ دانست. اشرف غنی هم به دودوزهبازی ادامه داد و فقط نق زد.
با این اوصاف روشن است چرا ارتش افغانستان در برابر حملات طالبان مقاومتی نکرد، چرا فرماندهان نظامی که ظاهراً قرار بود بجنگند واحدهای خود را رها کردند و تسلیم طالبان شدند، چرا نیروهای نظامی بهجای جنگ خود را کنار کشیدند. چون همه میدانستند دولت آمریکا بر طبق توافق نامه دوحه پذیرفته است که طالبان قدرت را در افغانستان در دست بگیرد. نیروی نظامی دولت افغانستان که به حمایت مالی، تسلیحاتی و نظامی آمریکا متکی بود، از این پس دیگر هیچ دلیل و انگیزهای برای مقاومت و جنگ نداشت. این است دلیل اینکه چرا طالبان بهسادگی در طول چند روز نهتنها تعدادی از مهمترین شهرها بلکه حتی پایتخت را بدون جنگ و مقاومت تصرف کرد. چون هیچ مانعی در برابرش نبود.
طالبان از همان فردای امضای توافق نامه در حالی که خیالش از جانب حملات نظامی آمریکا راحت شده بود و از حمایت بزرگترین قدرتهای جهانی برخوردار شده بود، یک رشته حملات گسترده را در سراسر افغانستان سازمان داد.
بر طبق گزارشهای رسمی دولت آمریکا تا سال ۹۷، تنها ۱۴ درصد افغانستان در دست طالبان و ۳۰ درصد عرصه درگیری بود، اما تا اوایل سال ۱۴۰۰ ، از مجموع شهرستانهای افغانستان، ۱۲۷ شهرستان در کنترل دولت، ۱۹۳ شهرستان تحت درگیری و ۷۷ شهرستان نیز در کنترل طالبان قرار گرفت. هم زمان با نزدیک شدن موعد خروج کامل نیروهای نظامی آمریکا در سپتامبر، طالبان تعرض نهائی خود را برای تسلط بر سراسر افغانستان سازمان داد و چنان پیشروی برقآسائی داشت که حتی آمریکا، اروپا و ناتو هنوز فرصت نکرده بودند آخرین نیروها و وابستگان خود را از افغانستان خارج کنند و به حالت ترس و گریز نیروهای خود را از افغانستان خارج کردند.
اما بعد چه؟ آیا طالبان میتواند بیدردسر همچون گذشته، امارت اسلامیاش را در افغانستان برپا کند؟ تردیدی نیست که طالبان برخلاف یاوه سرائی دولتهای حامی این گروه، همان طالبان گذشته است و تمام تلاشش را برای برپائی امارت اسلامی به کار خواهد بست. اما در این فاصله ۲۰ سال، تغییراتی در افغانستان رخداده که مانع جدی بر سر راه اهداف طالبان است. مردم افغانستان از دوران سلطه گذشته طالبان تجارب بزرگی اندوختهاند، سطح آگاهی آنها افزایشیافته و نسل جوانی که در این ۲۰ سال پرورش یافته و سبک زندگی دیگری پیداکرده و با وسایل ارتباطی جدید با دنیای خارج از افغانستان در ارتباط نزدیکتری قرار گرفتهاست، تسلیم خواست و اهداف این گروه اسلامگرای ارتجاعی نخواهند شد. به ویژه زنان برای حفظ دستآوردهای خود در مقابل طالبان واکنش نشان میدهند، مقاومت میکنند و مبارزه خواهند کرد.طالبان این بار نه با این یا آن گروه، بلکه با میلیونها تن از مردم افغانستان طرف هستند که نمیخواهند تسلیم زورگویی و افکار قرونوسطایی طالبان شوند. علاوه بر این، همانگونه که تجربه بهاصطلاح مذاکرات بین افغانی در این دو سال نشان داده است، طالبان بهسادگی حاضر به تقسیم قدرت با گروههای رقیب نیست. اساساً امارت اسلامی با سهیم کردن گروههای ذینفوذ رقیب در قدرت ناسازگار است. ممکن است طالبان برای تحکیم موقعیت داخلی خود و جلب حمایت بینالمللی مدت کوتاهی هم با برخی از این گروههای رقیب مدارا کند، اما چندان دوام نخواهد آورد. این یعنی گروهها و شخصیتهایی که در میان مردم یا مناطقی از افغانستان نفوذ دارند، علم شورش را مجدداً بلند خواهند کرد و این احتمال قوی است که افغانستان با دور جدیدی از جنگهای داخلی روبهرو شود. بنابراین، قدرت گیری طالبان در بطن خود حامل بحرانهائی است که بهزودی سر بازخواهند کرد.
نظرات شما