ادامه اعمال فشار بر دانشجویان و چرایی آن

همزمان با فرا رسیدن دومین سالگرد جنبش انقلابی « زن، زندگی، آزادی»، سرکوب های سیاسی – اجتماعی، بویژه در حوزه دانشجویی شدت گرفته است. بر اساس گزارشات منتشره در شبکه های اجتماعی تنها در دو هفته گذشته، تعدادی از دانشجویان دانشگاه های مختلف کشور به اتهام «عدم رعایت شئونات اسلامی» یا حضور در اعتراضات دانشجویی در نیمه دوم ۱۴۰۱، توسط کمیته های انضباطی و دستگاه امنیتی حکم اخراج، تعلیق، زندان و یا چندین ترم محرومیت از تحصیل گرفته اند.

طبق گزارش شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران که با موضوعیت دفاع از حق تحصیل دانش آموزان و دانشجویان انتشار یافته است، در روزهای منتهی به دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی، دست کم ده دانشجو با حکم کمیته های انضباطی برای ۲ تا ۴ ترم از تحصیل محروم و بعضاً با خطر اخراج از دانشگاه مواجه شده اند.

بر اساس گزارش فوق، محدث سادات فاطمی، دانشجوی علوم کامپیوتر دانشگاه الزهرا، امیر حسین مجرد، دانشجوی رشته فیزیک ورودی ۹۸ دانشگاه خواجه نصیر، صدف حیدری، دانشجوی ورودی ۱۴۰۰ دانشگاه تبریز، شقایق اکبری، دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس و دبیر اسبق علمی دانشجویی جامعه شناسی، ریحانه ابراهیم وندی، دانشجوی کارشناسی مشاوره دانشگاه الزهرا، یکتا میرزایی، دانشجوی رشتۀ جامعه شناسی دانشگاه تهران و کیان بنی هاشمی، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت رفتار سازمانی دانشگاه تهران از جمله دانشجویانی هستند که در هفته های اخیر با گرفتن احکام انضباطی از ادامه تحصیل محروم شده اند. وضعیتی مشابه صدها دانشجوی دیگر که در سال های اخیر با اتهامات واهی دستگاه های امنیتی از ادامه تحصیل محروم شده اند. وضعیتی که همچنان در دانشگاه های کشور ادامه دارد. به راستی چرا؟

با گذشت دو سال از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، ادامه صدور این حد از احکام تنبیهی برای دانشجویان – آنهم در روزهای منتهی به سالروز قتل حکومتی مهسا امینی – حاکی از آن است که جمهوری اسلامی از شکل گیری مجدد جنبش های وسیع سیاسی – اجتماعی از جمله گسترش مبارزات دانشجویی همانند نیمه دوم ۱۴۰۱، تا چه حد در وحشت و هراس است . برای ورود به این بحث و دریافت درکی واقع بینانه از چرایی وحشت هیئت حاکمه نسبت به عروج مجدد جنبش دانشجویی لازم است نگاهی هر چند گذرا به وضعیت این جنبش در سال های ننگین حاکمیت جمهوری اسلامی داشته باشیم.

جنبش دانشجویی ایران به رغم پیشینه مبارزاتی درخشانی که در رژیم ستم شاهی داشت، در حاکمیت ارتجاع اسلامی با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. این جنبش، به دلیل برخورداری از تجربه انقلابی و مبارزاتی در دوران استبداد سلطنت پهلوی، از همان روزهای نخست روی کار آمدن جمهوری اسلامی، همانند خاری زهرآگین در چشمان ارتجاع حاکم قرار گرفت.

مبارزات انقلابی و رادیکال جنبش دانشجویی، پس از قیام شکوهمند ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و از همان روزهای نخست روی کار آمدن جمهوری اسلامی، چنان ابعاد سرتاسری به خود گرفت که خمینی جلاد و ارتجاع حاکم را شدبداً به وحشت انداخت. کینه خمینی جلاد از مبارزات آزادیخواهانه، دموکراتیک و انقلابی دانشجویان – که ادامه کاری فعالیت های مبارزاتی آنان را، مخل آرامش و آسایش هیئت حاکمه تازه به قدرت رسیده می دید – آنچنان بالا گرفت که سرانجام فرمان سرکوب خونین دانشگاه ها را صادر کرد. فرمان خمینی برای به خاک و خون کشیدن دانشگاه ها و  کشتار دانشجویان چپ و کمونیست و انقلابی با نام رمز «انقلاب فرهنگی» در روزهای اول و دوم اردیبهشت ۱۳۵۹ عملی شد و پس از آن دانشگاه های کشور به مدت دو سال تعطیل شدند.

بعد از دو سال تعطیلی، وقتی دانشگاه ها دوباره بازگشایی شدند، هزاران دانشجوی چپ و مبارز و کمونیست همراه با بسیاری از اساتید مترقی دانشگاه های سراسر کشور مشمول پاکسازی، اخراج و یا بازنشستگی زود هنگام شدند. پس از انجام انقلاب فرهنگی مورد نظر خمینی و بازگشایی دوباره دانشگاه ها، با سیستم گزینشی انتخاب دانشجو راه ورود انبوه پاسداران و نیروهای بسیج و دیگر عناصر حزب اللهی وفادار به جمهوری اسلامی به دانشگاه های کشور باز شد. با اعمال این سیستم گزینشی و گسیل گله های حزب اللهی با نام دانشجو به دانشگاه های کشور، فضای سراسری دانشگاه های عملاً به حیاط خلوت جمهوری اسلامی تبدیل شد و پیامد آن مبارزات جنبش دانشجویی دست کم برای یک دهه به محاق کامل رفت.

به رغم پاکسازی های گسترده و گسیل گله های حزب الله با نام و هویت دانشجو به دانشگاه های کشور، از آنجا که دانشگاه و محیط دانشجویی بنا به خصلت علمی، شور جوانی و شعور روشنفکرانه اش نمی توانست با ارتجاع حاکم همزیستی دراز مدت داشته باشد، با گذشت یک دهه از درون همان فضای پادگانی حاکم بر دانشگاه های ایران، بار دیگر جوانه های اعتراضات دانشجویی شکل گرفت. با این تفاوت که جنبش دانشجویی جدید در قالب شکل گیری انجمن های اسلامی و سپس تحت پوشش تشکلی با نام «دفتر تحکیم وحدت» عمدتاً به عنوان پیاده نظام جناح موسوم به اصلاح طلبان حکومتی تبدیل شد.

عروج این بخش از جنبش دانشجویی که تحت نفوذ جناح موسوم به اصلاح طلبان حکومتی بود، در قیام  تیرماه ۷۸ در دانشگاه تهران تجلی یافت. قیامی که پیوستن مردم تهران به این قیام دانشجویی به مدت ۶ روز از ۱۸ تا ۲۳ تیر، جامعه و دانشگاه های کشور را تکان داد. پس از سرکوب خونین قیام تیرماه، اعتراضات جنبش دانشجویی برای مدت کوتاهی از حرکت باز ایستاد تا اینکه در دهه ۸۰ مجدداً در شکل و شمایلی قوی تر از پیش ظاهر شد. تا جایی که در سال های ۸۴ تا ۸۶، امید جوانه زدن یک جنبش دانشجویی نسبتاً رادیکال، مترقی و آزادیخواه را در دانشگاه و همچنین در ذهنیت جامعه زنده کرد.

با این همه و به رغم فراز و فرودهایی که جنبش دانشجویی ایران در حاکمیت جمهوری اسلامی داشت، عروج این جنبش و گسست نسبتاً کامل آن از بند ناف جریان موسوم به اصلاح طلبان حکومتی در خیزش انقلابی دیماه ۹۶ رقم خورد. طرح شعار «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمام ماجرا» از دانشگاه تهران و کشیده شدن این شعار به اعتراضات خیابانی توده های مردم ایران، عملاً نقطۀ عطف تعیین کننده ای برای این جنبش در مسیر دوباره پیوند خوردن آن با مبارزات توده های مردم ایران شد.

ضربه ای که با سراسری شدن شعار«اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمام ماجرا» بر پیکر «اصلاح طلبان» حکومتی و به طریق اولی بر پیکر هیئت حاکمه ایران وارد شد، آنچنان عمیق و کارساز بود که از آن تاریخ به بعد، سرکوب جنبش دانشجویی به صورت سیستماتیک در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت.

ضربۀ مهلک تر از دیماه ۹۶، همانا ضربات کاری جنبش دانشجویی در دوران جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بود. ضرباتی که دشمنی و کینه ورزی هیئت حاکمه ایران را نسبت به مبارزات جنبش دانشجویی دو چندان کرد. اعتصابات سراسری، نقش پیشقراولی و تأثیرات مبارزات دلاوارانه دانشجویان در تداوم بخشیدن به جنبش انقلابی نیمه دوم ۱۴۰۱، موضوع ساده ای نبود که از چشمان انتقام جوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دور مانده باشد.

در واقع هزینه های سنگینی را که جنبش دانشجویی از دیماه ۹۶ تا به امروز، با بازداشت و اخراج و تعلیق و محرومیت از تحصیل  صدها دانشجوی مبارز و آزادیخواه و انقلابی پرداخته است، تماماً برگرفته از همین موقعیت جدید جنبش دانشجویی – بویژه مبارزات پرشور آنان در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» – بود که خشم حاکمیت را نسبت به مبارزات آنان عمیق تر کرد. خشم و نفرتی که با روی کار آمدن مسعود پزشکیان با آن وعده های فریبنده و توخالی اش نه تنها از عمق آن کاسته نشد، بلکه در آستانه دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا امینی با اعمال فشار بیشتر بر دانشجویان – بویژه دانشجویان دختر – همچنان ادامه دارد. این امر نشان می دهد که سرکوب سیستماتیک جنبش دانشجویی و دیگر جنبش های اجتماعی، امر دیروز و امروز جمهوری اسلامی نیست که با آمدن و رفتن این یا آن وزیر، این یا آن رئیس جمهور، لااقل به همان “تغییر و تحولات” مورد نظر «اصلاح طلبان» حکومتی و یا رأی دهندگان ناآگاه و متوهم مسعود پزشکیان منجر گردد. تجربه ۴۵ سال حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است که ماهیت ارتجاع حاکم بر ایران آنچنان با سرکوب و کشتار و اعدام و زندان و شکنجه در آمیخته است که لاف زنی های عنصر شارلاتانی همچون مسعود پزشکیان کمترین تأثیری در کاهش قابل لمس روند سرکوبگری های سیاسی – اجتماعی در جامعه نخواهد داشت.

نگاهی به اسامی دانشجویانی که طی هفته های اخیر و پیش از بازگشایی دانشگاه ها توسط کمیته های انضباطی حکم تعلیق، اخراج و محرومیت از تحصیل گرفته اند، نشان می دهد که مسئولان حکومتی با توجه به ماهیت ارتجاعی و ضد زن بودن هیئت حاکمه ایران تا چه حد با فعالیت های مبارزاتی دانشجویان دختر دشمنی دارند. در واقع دانشجویان دختر از دو جنبه، هم از منظر فعالیت های مبارزات دانشجویی و هم از جنبۀ زن بودن با اعمال فشار بیشتری در دانشگاه های کشور مواجه اند. خصوصاً فعالیت مبارزاتی آن بخش از دانشجویان دختر که در ماه های عروج جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» و پس از آن در عرصۀ تولید هنر و سرودهای انقلابی آنچنان چشم گیر بود که کینه ارتجاع حاکم را نسبت به آنان عمیق تر کرده است.

لذا، با توجه به سیاست های کلی نظام که ادامه کاری و بقاء خود را در سرکوب و کشتار و اعدام می بیند، روی کار آمدن عنصر مرتجع و خیالبافی همانند مسعود پزشکیان که خود را «ذوب شده» در ولایت و مجری تام و تمام سیاست های خامنه ای می داند، نه تنها تغییری در کاهش سرکوب دانشجویی رخ نخواهد داد، بلکه با توجه به شرایط متلاطم جامعه و وضعیت بحرانی دانشگاه های کشور تشدید هم خواهد شد.

با این همه، آنچه کار هیئت حاکمه را در اعمال سرکوب بیشتر جنبش های سیاسی – اجتماعی با مشکل مواجه کرده است، همانا ناتوانی رژیم در برون رفت از بحران های رشد یابنده و غیر قابل علاج خود در شرایط کنونی است.  شرایطی که با وجود دوران انقلابی حاکم بر جامعه، تعمیق نارصایتی عمومی و مهمتر از همه، عبور توده های مردم ایران از دیوار بلند سرکوب و ارعاب و وحشت است که رژیم را مستأصل و  امید چشم انداز عروج مجدد جنبش های اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی را در سپهر سیاسی ایران بیشتر و بیشتر کرده است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۷  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.