جنگ و مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی

جنگ و مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی

سرانجام پس از تهدیدهای مکرر رژیم صهیونیستی اسرائیل به اقدام متقابل نظامی علیه جمهوری اسلامی در پاسخ به حملات موشکی ۱۰ مهرماه، در بامداد روز شنبه ۵ آبان ماه، تعدادی از مراکز نظامی رژیم، مورد حملات موشکی هواپیماهای جنگی اسرائیلی قرار گرفتند. همان‌گونه که از پیش نیز دانسته بود، این اقدام نظامی با توافق دولت آمریکا به شکلی کنترل‌شده و محدود به مراکز نظامی صورت گرفت. درعین‌حال، روز جمعه یعنی یک روز قبل از این حمله، زمان آن نیز از طریق دولت روسیه و وزیر امور خارجه هلند، به اطلاع جمهوری اسلامی رسیده بود.

گزارش‌های ضدونقیضی از ابعاد این حمله از جانب دو طرف نزاع انتشاریافته است. ارتش اسرائیل اعلام کرد در سه موج این حمله، ۲۰ هدف نظامی را در ایران موردحمله قرار داده است. نخست سامانه‌های راداری و دفاع هوایی هدف قرار گرفتند و سپس به پایگاه‌های موشکی و پهپادی و سایت‌های تولید موشک و پهپاد حمله شد.

نخستین واکنش را از سوی جمهوری اسلامی، ستاد پدافند هوایی ایران نشان داد که در بیانیه‌ای اعلام کرد:” رژیم جعلی بامداد امروز در اقدامی تنش‌زا، نقاطی از مراکز نظامی در استان‌های تهران، خوزستان و ایلام را مورد هجوم قرار داده که ضمن رهگیری و مقابله موفق توسط سامانه یکپارچه پدافند هوایی کشور با این اقدام تجاوزکارانه، آسیب‌های محدودی به برخی از نقاط واردشده که ابعاد این حادثه در دست بررسی است.”

موضع‌گیری بعدی از سوی ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بود که در اطلاعیه خود اعلام کرد:”

“هواپیماهای دشمن صهیونی در تجاوزی آشکار و مغایر با قوانین بین‌المللی در بامداد امروز، شنبه ۵ آبان ماه، با استفاده از فضای در اختیار ارتش تروریستی امریکا در عراق در یکصد کیلومتری مرزهای ایران و از راه دور، تعدادی موشک دوربرد هواپایه که دارای سر جنگی بسیار سبک در حدود یک‌پنجم کلاهک موشک‌های بالستیک ایرانی می‌باشد را به سمت برخی از رادارهای مرزی در استان‌های ایلام، خوزستان و اطراف استان تهران پرتاب نموده که در پی عملکرد به‌موقع پدافند هوایی کشور، خسارت محدود و کم اثری را وارد و چند سامانه راداری آسیب‌دیده که تعدادی بلافاصله‌ترمیم و برخی نیز در حال ترمیم هستند.

جمهوری اسلامی ایران ضمن محفوظ دانستن حق پاسخ قانونی و مشروع خود در وقت مقتضی، برقراری آتش‌بس پایدار در غزه و لبنان برای جلوگیری از کشتار مردم بی‌پناه و مظلوم را مورد تأکید قرار می‌دهد.”

این اطلاعیه نیز چیز جدیدی در مورد مراکزی که موردحمله قراردادند و میزان دقیق آسیب‌ها نگفت. تنها نکته قابل‌تأمل این اطلاعیه تأکید بر آتش‌بس در غزه و لبنان و موکول کردن پاسخ، به‌وقت مقتضی یا به عبارت صریح‌تر اعلام پایان ماجرا از سوی جمهوری اسلامی بود.

اما گزارش‌های خبرگزاری‌های خارجی حاکی است که چند پایگاه نظامی در غرب، جنوب غربی، شرق تهران و کرج مورد هدف قرار گرفتند. از ایلام و خوزستان نیز هیچ خبری انتشار نیافت. ارتش تنها مرگ چهار تن از نیروهای مسلح را اعلام کرد.

اکنون‌که دو طرف درگیری، زور و قدرت سلاح‌هایی را که می‌توانند علیه یکدیگر به‌کارگیرند، به نمایش گذاشتند، چنین به نظر می‌رسد که درگیری نظامی مستقیم موردی میان جمهوری اسلامی و رژیم اسرائیل فعلاً در همین‌جا پایان‌یافته است. آنچه باقی‌مانده، ادامه رقابت و درگیری غیرمستقیم آن‌ها در غزه و لبنان است که هم‌اکنون جنگ به‌شدت ادامه دارد.

جنگی که در طول یک سال اخیر در خاورمیانه در جریان بوده است و تاکنون به کشتار متجاوز از ۴۲ هزار تن از مردم فلسطینی غزه، آوارگی و گرسنگی بیش از یک و نیم میلیون تن از مردم این باریکه و ویرانی تمام این منطقه توسط ارتش رژیم نژادپرست و اشغالگر اسرائیل انجامیده است، بی‌وقفه ادامه دارد. به‌رغم این‌که سراسر غزه به اشغال نظامیان رژیم اسرائیل درآمده است، همه‌روزه اخبار و گزارش‌های جدیدی از بمباران وحشیانه پناهگاه‌های آوارگان به بهانه حضور افراد وابسته به گروه اسلام‌گرای حماس، توسط اشغالگران، انتشار می‌یابد. گسترش دامنه این جنگ به لبنان و درگیری میان ارتش اسرائیل و حزب‌الله نیز هرروز دامنه وسیع‌تری به خود می‌گیرد و مراکز متعددی در لبنان زیر بمباران نیروهای اسرائیلی قرارگرفته‌اند.

نشریه کار در چندین ماه اخیر در نوشته‌های متعدد، ماهیت ارتجاعی این جنگ، اهداف و نتایج آن را موردبررسی قرار داده و نشان داد که این جنگ، از همان آغاز جنگی رهائی‌بخش میان مردم ستمدیده فلسطین و رژیم اشغالگر اسرائیل نبود، بلکه جنگی میان دو دولت ارتجاعی جمهوری اسلامی و اسرائیل بر سر اهداف توسعه‌طلبانه و هژمونی‌طلبانه در منطقه خاورمیانه بوده است. آنچه در ۷ اکتبر با حمله نظامی حماس به اسرائیل رخ داد، طرح مشترک جمهوری اسلامی و حماس نه باهدف ضربه نظامی وارد آوردن به اسرائیل در جهت آرمان مردم فلسطین و یا باز پس گرفتن مناطق اشغالی، بلکه باهدف ضربه سیاسی به اسرائیل برای برهم زدن توافقات سیاسی اسرائیل با دولت‌های عربی منطقه و پیمان ابراهیم بود. از همین روست که حماس پس از حمله ۷ اکتبر نه‌فقط هیچ آمادگی برای ادامه درگیری‌های نظامی، حتی دفاعی کوتاه‌مدت نداشت، بلکه کوچک‌ترین تدارکی برای آن ولو از زاویه دفاع از مردم غیرنظامی غزه ندیده بود. لذا با حمله نظامی اسرائیل به غزه به‌سرعت از هم پاشید و این مردم بی‌دفاع غزه بودند که زیر بمباران‌ها و یورش نظامیان اسرائیل قرار گرفتند. اما اقدام ماجراجویانه حماس و جمهوری اسلامی، تنها به فاجعه کشتار و آوارگی مردم غزه و از دست رفتن تمام هست و نیستشان محدود نشد. اشغال غزه توسط رژیم توسعه‌طلب اسرائیل، ضربه سنگینی به‌کل جنبش مردم فلسطین و هدف رهائی‌بخش آن بود. بخش دیگری از سرزمین‌های فلسطین به اشغال اسرائیل درآمد و بعید است که این رژیم توسعه‌طلب و تجاوزکار در آینده نزدیک به‌سادگی حاضر به تخلیه غزه شود. تمام سیاست دولت اسرائیل در این‌یک سال، تلاش برای کوچ دادن مردم غزه به خارج از این منطقه بوده است. حتی اگر تحت شرایطی، ازجمله فشار بین‌المللی ناگزیر به عقب‌نشینی هم شود، بی‌تردید ازاین‌پس کنترل نظامی این منطقه را از دست نخواهد داد.

اما اشغال غزه و شکست حماس، نتیجه‌اش به غزه محدود نماند. این امکان را نیز برای رژیم اسرائیل فراهم ساخت که دامنه جنگ را به لبنان بکشد که اصلی‌ترین نیروی نیابتی جمهوری اسلامی، حزب‌الله لبنان در آنجا قرار داشت. در طول نزدیک به یک ماهی که از جنگ همه‌جانبه میان حزب‌الله و ارتش اسرائیل می‌گذرد، اسرائیل نزدیک به ۴۰۰۰ هدف را در لبنان بمباران کرده و در همین حدود ساختمان‌هایی را که عموماً مراکز مسکونی مردم لبنان بوده است، به‌ویژه در جنوب لبنان و بیروت تخریب و ویران کرده است. بر طبق گزارش‌های انتشاریافته تاکنون حدود ۲۰۰۰ تن از مردم غیرنظامی و اعضای حزب‌الله کشته و یک‌میلیون و ۳۰۰ هزار لبنانی آواره شده‌اند. ارتش اسرائیل با بمباران‌های مداوم، تعدادی از روستاها و شهرک‌های لبنانی نزدیک به مرز را به‌کلی ویران و با خاک یکسان کرده و به‌رغم تلفاتی که داشته از شش جبهه به پیشروی در خاک لبنان ادامه می‌دهد. درنتیجه این بمباران‌های مداوم، حزب‌الله ناگزیر به عقب‌نشینی از برخی مناطق نزدیک مرزی شده است. چنین به نظر می‌رسد که با این شدت حملات و بمباران‌های مداوم، حزب‌الله توان ایستادگی درازمدت در برابر پیشروی نیروی زمینی اسرائیل را نخواهد داشت. هدف اسرائیل از لشکرکشی به لبنان این است که قدرت نظامی حزب‌الله را چنان تضعیف کند که آن را وادار به عقب‌نشینی به آن‌سوی رودخانه لیتانی نماید که در برخی مناطق ۴۰ کیلومتر از مرز اسرائیل فاصله دارد. چنانچه این هدف اسرائیل تحقق یابد، نه‌فقط شکستی برای حزب‌الله، بلکه شکستی بزرگ برای جمهوری اسلامی و پایانی بر استراتژی جمهوری اسلامی برای جنگ غیرمستقیم با اسرائیل و ادعاهای هژمونی‌طلبانه آن خواهد بود. اگر آنچه را که اسرائیل در پی حمله به لبنان برای آن تلاش می‌کند، تحقق یابد، در آن صورت اسرائیل و قدرت‌های امپریالیست متحد آن هستند که منطبق با موازنه جدید به تحولات سیاسی جدیدی نیز در منطقه خاورمیانه در جهت منافع و اهداف خود شکل خواهند داد. در آن صورت جمهوری اسلامی هم که متحمل شکست سنگینی شده است، برای حفظ موجودیت خود ناگزیر خواهد بود به این تحولات تن دهد. بنابراین سرنوشت جنگ در لبنان هم برای جمهوری اسلامی و هم اسرائیل حائز اهمیت جدی است و در لبنان است که سرنوشت جنگ غیرمستقیم میان جمهوری اسلامی و اسرائیل تعیین خواهد شد و نه در یک جنگ مستقیم و همه‌جانبه این دو در ایران.

بنابراین به‌رغم اقدامات ایذائی و موردی نظامی میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، که تازه‌ترین نمونه آن نیز حمله نظامی بامداد روز شنبه ۵ آبان اسرائیل به برخی مراکز نظامی جمهوری اسلامی در تهران، ایلام و خوزستان بود، بسیار بعید به نظر می‌رسد که جنگ به داخل ایران کشیده شود. چراکه پیشاپیش سرنوشت جنگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در لبنان تعیین‌شده است. هیچ‌یک از قدرت‌های بزرگ جهان نیز نه‌فقط لااقل تحت شرایط کنونی خواهان جنگ همه‌جانبه با جمهوری اسلامی نیستند، بلکه می‌کوشند حتی با پیروزی قطعی اسرائیل، از موجودیت این رژیم تحت ضوابط منطقه‌ای جدید پاسداری کنند. جمهوری اسلامی هم تاکنون مکرر نشان داده است که وقتی در ضعف قرار می‌گیرد، برای حفظ موجودیت خود حاضر است با شیطان، دشمن خدای خود نیز سازش کند.

اما با فرض شکست قطعی استراتژی جمهوری اسلامی و آرایش سیاسی جدید در خاورمیانه، قراری نیست چیزی به نفع مردم ایران و منطقه تغییر کند. آنچه رخ خواهد تغییراتی بازهم با ماهیت ارتجاعی در جهت تأمین منافع اسرائیل و قدرت‌های غربی خواهد بود. بنابراین برخلاف یاوه‌سرائی طرفداران ایرانی اسرائیل با پیروزی این کشور در این جنگ نیز تغییری به نفع مردم ایران و منطقه رخ نخواهد داد. پس تکلیف مردم ایران روشن است. ادامه مبارزه مستقل برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برانداختن نظم حاکم.

در این میان اما دو گروه ایرانی در تلاش‌اند که با جانب‌داری از این یا آن جبهه ارتجاع، در مبارزات مردم ایران اخلال ایجاد کنند و چنانچه بتوانند این مبارزه را منحرف سازند. گروه جنگ‌طلب طرفدار اسرائیل و قدرت‌های غربی و گروه طرفداران علنی و شرمگین جمهوری اسلامی.

گروه‌های جنگ‌طلب طرفدار اسرائیل و قدرت‌های امپریالیست غرب امثال سلطنت‌طلبان، که از مدت‌ها پیش شعارشان زدن سر مار توسط اسرائیل بوده است، نه‌فقط آشکارا از جنایات وحشیانه دولت یهودی نژادپرست اسرائیل در کشتار بی‌رحمانه مردم فلسطینی غزه دفاع کرده و می‌کنند، بلکه برای وقوع جنگ همه‌جانبه میان اسرائیل و قدرت‌های امپریالیست با جمهوری اسلامی در ایران، لحظه‌شماری می‌کنند. آن‌ها می‌کوشند از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی این ادعای کذب و ارتجاعی را تبلیغ کنند که مردم ایران خودشان قادر به برانداختن جمهوری اسلامی و نجات از فجایع آن نیستند و به نجات‌بخشی از خارج نیاز دارند. آن‌ها می‌گویند اکنون‌که تضاد میان دولت‌های اسرائیل و جمهوری اسلامی به درجه‌ای تشدید شده که احتمال جنگ همه‌جانبه و مستقیم میان آن‌ها وجود دارد، باید از این جنگ که هدفش سرنگونی جمهوری اسلامی است استقبال کرد. چراکه بر طبق ادعای آن‌ها اسرائیل دوست مردم ایران است و هدفش نجات مردم ایران از اسارت جمهوری اسلامی.

اما اولاً هر کس باکمی آگاهی این را می‌داند که اسرائیل قدرتی نیست که بتواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند. منظور آن‌ها البته اقدامات نظامی مشترک اسرائیل با قدرت‌های غربی و ناتو برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. ثانیاً اسرائیل و قدرت‌های امپریالیست برخلاف این تبلیغات کذب، نه‌تنها دوست و حامی مردم ایران نبوده و نیستند، بلکه هرکس این واقعیت را می‌داند که همین قدرت‌های امپریالیست‌اند که به‌منظور شکست انقلاب ایران، خمینی و رژیمش را در ایران بر سرکار آوردند و همین‌ها در طول سال‌های گذشته همواره از موجودیت این رژیم ارتجاعی ضد انسانی حتی در شرایط قیام‌های توده‌ای مردم ایران برای سرنگونی آن، دفاع کرده‌اند. ثالثاً برخلاف ادعای این جنگ‌طلبان، جنگی که قدرت‌های خارجی به راه می‌اندازند، همان‌گونه که درگذشته در عراق، افغانستان، لیبی و همین حالا در لبنان شاهد آن بوده و هستیم، هرگز نجات‌بخش مردم نبوده، بلکه این جنگ‌ها همواره فجایع و مصائب بیشتری برای مردم به بار می‌آورد. جنگ‌ها را همواره دولت‌های ارتجاعی به خاطر منافع و اهداف اقتصادی و سیاسی خود برپا می‌کنند، اما این طبقات و توده‌های ستمدیده مردم هستند که بار جنگ برگرده آن‌ها قرار می‌گیرد و تلفات ویرانی‌های هولناک، آوارگی، فقر و گرسنگی سهم آن‌ها از جنگ می‌شود. جنگ یعنی بمباران کشور، نابودی خانه وزندگی مردم، نابودی تأسیسات و زیرساخت‌های کشور، کشته شدن و آوارگی، فقر و بدبختی مردم، شکل‌گیری دارو دسته‌های مسلح در هر گوشه کشور و صدها مصیبت دیگر. بنابراین پوشیده نیست که طرفداران جنگ، دشمنان مردم ایران‌اند که آرزوی‌شان به قدرت رسیدن در ایران بر روی اجساد میلیون‌ها تن از مردم و کشوری ویران است. روشن است که یک چنین جنگی هرگز خواست مردم ایران نبوده و نخواهد بود.

در مقابل گروه جنگ‌طلب، گروه دیگری از طرفداران جمهوری اسلامی شکل‌گرفته است که اخیراً بیانیه‌ای هم تحت عنوان “فراخوان علیه نظم “نوین” تحمیلی بر خاورمیانه” انتشار داده‌اند که یک سر امضاکنندگان آن را افراد وابسته به گروه‌های موسوم به اصلاح‌طلب رژیم و کارگزاران سازندگی، از قماش مرعشی‌ها و قوچانی‌های فاشیست در داخل تشکیل می‌دهند و سر دیگر آن به عناصر رسوایی امثال فرخ نگهدارها و سروش‌ها در خارج کشور وصل است. همین امضاکنندگان بیانیه به تنهائی کافی است تا هر کس بتواند ماهیت و اهداف این بیانیه را دریابد. ناگفته نماند که نخستین انتشاردهنده این بیانیه نیز خبرگزاری تسنیم وابسته به سازمان‌های امنیتی جمهوری اسلامی بود که معرفی‌نامه‌ای هم بر آن نوشت.

این‌ها ظاهراً ادعا می‌کنند که با جنگ مخالف‌اند و اقدامات جنایت‌کارانه دولت اسرائیل را نیز محکوم می‌کنند، اما مخالفتشان در همان حدی است که جمهوری اسلامی جنگ‌طلب دیروز، امروز از موضع ضعف و شکست، خواهان آن است. پیش‌ازاین هرگز دیده نشده بود که این افراد برای یک‌بار هم که شده، اقدامات ماجراجویانه و جنگ‌طلبانه جمهوری اسلامی را محکوم کنند. بیانیه را که بخوانید حتی یک‌بار در این بیانیه به جمهوری اسلامی اشاره‌ای نشده است. اینان خودشان را فریب داده‌اند اگر بر این پندارند که کسی متوجه دفاع‌شان از نظم ارتجاعی حاکم بر ایران نیست. آن‌ها از جمهوری اسلامی دفاع می‌کنند که وحشی‌گری آن علیه مردم ایران و کشتار هزاران تن از بهترین فرزندان مردم ایران کمتر از جنایات و وحشی‌گری‌های رژیم اسرائیل نیست. رژیم اسرائیل مردم کشور خود را کشتار نمی‌کند، قاتل مردم فلسطین است، جمهوری اسلامی اما قبل از هر چیز قاتل مردم کشوری است که بر آن حکومت می‌کند. همین رژیم آدمکش است که تنها در دهه ۶۰ هزاران تن از مردم ایران را در فاصله چند هفته، به جوجه اعدام سپرد. همین رژیم فوق ارتجاعی است که وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها را در زندان‌ها علیه مخالفین اعمال کرده است. همین رژیم ضد انسانی است که از سال ۹۶ تا به امروز هزاران تن از مردم ایران را در خیابان‌ها کشتار کرده و حتی به کودکان کم سن و سال رحم نکرده است. این رژیمی است که ده‌ها میلیون زن و مرد و کودک کشور را به فقر، گرسنگی و بدبختی باورنکردنی محکوم کرده و ابتدائی ترین آزادی‌ها را از آن‌ها سلب کرده است. بیانیه از این رژیم دفاع می‌کند. مخالفتش با جنگ و محکوم کردن رژیم آدم کش اسرائیل، صرفاً پوششی برای دفاع از طبقه ارتجاعی حاکم بر ایران است.

در بیانه این مرتجعین حتی برای حفظ ظاهر هم که شده حتی یک کلمه علیه جمهوری اسلامی و جنایات بی‌انتهای آن علیه مردم ایران و منطقه گفته نشده است. کلامی در این مورد نیست که این رژیم برای تحقق اهداف ارتجاعی توسعه‌طلبانه و جنگ‌طلبانه خود هرسال میلیاردها دلار از حاصل دسترنج کارگران و توده‌های زحمتکش را صرف سازمان‌دهی گروه‌های مرتجع اسلام‌گرا و برپائی جنگ کرده است. برعکس، در این بیانیه حتی تلاش شده است گروه‌های مرتجع و آدمکش اسلام‌گرای موردحمایت جمهوری اسلامی امثال حزب‌الله، حماس و جهاد، انصار الله، حشدالشعبی‌ها را “مدل‌های مقاومت”، نیروهای مبارز و ضد امپریالیست “واپسین دیوارِ دفاعیِ باقی‌مانده”در برابر “صهیونیست‌ها”. در سرزمین‌های اشغالی و ورای آن” جا بزنند.

اینان مدافع نظم مستقر در خاورمیانه‌اند و علیه نظم نوینی فراخوان می‌دهند که گویا در حال آمدن است. نظم کنونی یا مستقر کدامست؟ نظمی است که قدرت‌های امپریالیست و دولت‌های مرتجع سرمایه‌داری و مذهبی منطقه خاورمیانه به آن شکل داده‌اند و نظمی علیه طبقه کارگر و توده‌های ستمدیده منطقه است. نظم نوین کدامست؟ نظمی است که گویا قدرت‌های امپریالیست و دولت‌های مرتجع سرمایه‌داری و مذهبی قرار است علیه کارگران و مردم ستمدیده منطقه شکل می‌دهند. پس تفاوت در کجاست که موجب نگرانی امضاکنندگان بیانیه شده است؟ ظاهراً تفاوت در این است که در نظم مستقر یک قلدر مرتجع به نام جمهوری اسلامی گردن‌کلفت منطقه بوده و در نظم جدید قرار است یک قلدر مرتجع دیگر به نام اسرائیل جای آن را بگیرد. قلدر نظم قدیم چه نفعی جز هزاران بدبختی و مصیبت برای مردم ایران داشته که حالا نگران آن باشند که قلدر نظم جدید می‌خواهد جای آن را بگیرد. این‌که دولت مرتجع اسلام‌گرای حاکم بر ایران قلدر منطقه باشد یا اسرائیل، دعوای میان مرتجعین است و ربطی به مردم ایران و منافع آن‌ها ندارد. بیهوده تلاش می‌کنید. مردم ایران وظیفه‌ای فوری‌تر از سرنگونی جمهوری اسلامی و برانداختن نظم ارتجاعی حاکم بر ایران ندارند. تفاوتی نمی‌کند نظم قدیم حاکم باشد، یا جدید. دست شما رواست و بر مردم ایران پوشیده نیست که شما هم همچون گروه نخست جنگ‌طلب، یک‌مشت مرتجعید که وظیفه‌ای جز خدمت به جمهوری اسلامی و اخلال در مبارزات مردم ایران ندارید. تردیدی نیست مردمی که ماهیت جمهوری اسلامی و گروه‌های اسلام‌گرای طرفدار آن را می‌شناسند، فریب اراجیف این گروه را نیز همچون گروه‌های جنگ‌طلب نخواهند خورد.

مردم ایران دست رد بر سینه این هر دو جریان ارتجاعی زده و همان‌گونه که در چند سال اخیر نمونه‌های درخشانی از مبارزه قهرمانانه آن‌ها را علیه ارتجاع حاکم بر ایران دیده‌ایم، به مبارزه مستقل خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برافکندن نظم ارتجاعی موجود ادامه می‌دهند. وظیفه ما کمونیست‌های ایران است که پیگیرانه این هر دو گروه ارتجاعی را که هر یک مدافع یکی از دو جبهه ارتجاع داخلی و خارجی است، افشا و از مبارزه مستقل کارگران و زحمتکشان و عموم ستمدیدگان برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تمام نظم موجود دفاع کنیم. راهی برای نجات مردم ایران از فجایعی که جمهوری اسلامی به بار آورده، جز حفظ استقلال و مبارزه متشکل و سراسری کارگران و زحمتکشان برای سرنگونی نظم موجود و استقرار حکومتی شورایی که قدرت را در دست خود مردم بگذارد، وجود ندارد.

 

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۳  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.